نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

پسر یا دختر

سلام شیرین گندمک بابا

از همون روز اول که تصمیمون برای بدنیا اومدنت جدی شد

مامانی می گفت تو باید دختر باشی تا جنسمون جور بشه

مامانی می گفت یه دختر و یه پسر یعنی یه خانواده ایده آل

مامانی می گفت مانی که عروسی کنه و بره دیگه میشه مال مردم

اما اگر تو دختر باشی همیشه پیش ما می مونی

میشی مونس و همصحبت مامانت


دروغ چرا من هم خیلی دوست دارم یه دختر داشته باشم

یه دختر ناز با موهای بلند و چشم های درشت

که وقتی بزرگ شد دستش رو بگیرم و کیف کنم از اینکه این خانوم خوشگل و ناز دختر منه

اما واقعا برام مهم نیست که جنسیت تو چی باشه


اصلا یجورایی اگر تو پسر باشی جنس ما جور تر میشه

اولا که سه تا مرد توی یه خونه خیلی عالیه

مانی یه داداش داره

داداشی که من در تمام عمرم آرزوی داشتنش رو داشتم

ولی خب هیچ وقت صاحب برادر نبودم

تو و مانی میتونید با هم بازی کنید

شیطنت کنید

با هم برید مدرسه

برید باشگاه

برید سربازی

با هم برید با دوست دختراتون قرار بذارید

هوای همو داشته باشید

اگه دعواتون شد کمک هم باشید

کلا اگه تو پسر باشی احتمالا بیشتر به مانی خوش میگذره

و به من هم همینطور


سه تا مرد که میتونیم با هم فوتبال تماشا کنیم و خونه رو به آتیش بکشیم

وقتایی که مامانی نیست سه تایی تو خونه گل کوچیک بازی کنیم

و حسابی مامانت رو اذیت کنیم

با هم سه تایی بریم استخر

با هم سه تایی بریم دریا

با هم سه تایی انقدر دل مامانی رو آب بندازیم که قبول کنه یه بچه دیگه بیاریم شاید اون یکی دختر باشه

و شاید سومی هم پسر بود و دیگه جنسمون جورتر شد و همه این کارها رو با هم و در قالب دو تیم دو نفره انجام بدیم



اینایی که گفتم شوخی بود

اینکه تو دختر باشی یا پسر انتخاب ما نیست و خواست خداست

و ما این خواسته رو هرچی که باشه با جون دل می پذیریم و دوست داریم

مامانی هم میگه دیگه الان براش هیچ فرقی نداره


هرچی که هستی دوستت دارم

دونه کوچولوی دوست داشتنی




نظرات 3 + ارسال نظر
فرشته چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 13:25

منم همیشه دوست داشتم دوتا پسر داشته باشم...

از همین الان آتلیه ی ما پذیرای شماست...;)

خورشید شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 16:54

با هم سه تایی انقدر دل مامانی رو آب بندازیم که قبول کنه یه بچه دیگه بیاریم شاید اون یکی دختر باشه
و شاید سومی هم پسر بود و دیگه جنسمون جورتر شد و همه این کارها رو با هم و در قالب دو تیم دو نفره انجام بدیم

عالی بود.
مامان بزرگ همیشه ترکی ترکی میگه: بچه فرقی نداره چی باشه. هرچی که باشه، دلبندته. پاره ی تنته.
خدا سلامت نگهشون داره براتون.

پروین پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 15:37

الهی قدمش مبارک باشه بابک عزیزم
مهربان خوبم رو ببوس و از طرف من بهش تبریک بگو

در سومین بارداری من وقتی سونوگرافی مشخص کرد جنین پسره، من و باباش واقعاً فرقی نداشت برامون. اما سارای 8 ساله عین چی اشک میریخت. نمی گفت هم من خواهر میخوام. با سوز و گداز انگار ننه اش مرده باشه میگفت آخه من دلم میخواد بزرگ شم خاله شم!!!! خدا کنه حالا از اون عمه بدجنس ها نشه و مثل عمه ها و خاله های خودش عمهء خوب و مهربونی بشه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد