نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

تجربه داری

بچه ها چون نمیتونن حرف بزنن تمام خواسته ها و دردها و مشکلاتشون رو با گریه ابراز میکنن

این برای پدر و مادرهای تازه کار خیلی مشکل سازه

مخصوصا روزهای اول نوزادی

با هر گریه بچه  به ترس و وحشت میفتن و نگران میشن

چون تجربه ندارن

نمی فهمی بچه گرسنه است یا جاش کثیفه یا دلش درد میکنه یا خوابش میاد یا خدای نکرده واقعا درد و مرضی داره

این وقتها حضور یه آدم با تجربه خیلی به پدر و مادر قوت قلب و اعتماد به نفس میده چون واقعا نمیدونی کاری که داری میکنی درسته یا غلط ؟

اما گاهی هم این آدم های با تجربه اساسی حال آدم رو میگرن

توی مهمونی یا جمع یا حتی توی خیابون انقدر به بچه داری شما ایراد و اشکال می گیرن و توصیه های مختلف و گاهی متناقض با هم به خورد شما میدن که سرسام می گیری

البته همه از سر خیرخواهی اینکار رو میکنن ولی واقعا پدر و مادرها بعد از مدتی دیگه نیازی به این توصیه ها ندارن

این توصیه ها خیلی هاشون دمده شده با علم امروز جور در نمیاد

خیلی هاشون تصورات و باورهای غلطهو گاهی اصلا برای بچه ضرر داره

و خیلی هاشون هم ممکنه درست باشه ولی برای بچه شما کاربرد نداره

چون بچه ها ممکنه با هم فرق بکنن و عادت هاشون برای غذا خوردن بازی کردن و لباس پوشیدن متفاوت باشه

به همین خاطر بودن پدر و مادرهای تازه کار در جمع های فامیلی که بزرگترهای با تجربه هم توش هستن بعضی اوقات واقعا غیر قابل تحمل میشه طوری که مادر و پدر کلافه میشن و دلشون می خواد برگردن و به طرف بگن اصلا به تو چه ؟ دلم می خواد بچه ام همینطوری باشه که هست .

البته اینها چیزیه که تو دلشون میگن و به همون دلیل که گفتم

یعنی چون توصیه های آدمای با تجربه از سر خیرخواهیه

همچین عکس العمل خشنی هم از طرف پدر و مادر صورت نمی گیره


پسر عزیزم

خوشحالم که با تولد داداشت مانی

ما به اندازه کافی تجربه بچه داری کردن داریم

و هم  به خاطر نزدیک بودن سن شما دو تا با هم

اون تجربه ها رو خوب یادمون هست

اینطوری خیالمون راحته که ایشالا اون ترس ها و اشتباهات مبتدیانه روزهای اول تولد مانی رو برای تو تجربه نخواهیم کرد و از اون روزهای نوزادی و کوچولویی تو کمال لذت رو خواهیم برد

بدون ترس

بدون استرس

و بدون نگرانی


خوب بخوابی تنبل خان

فرصت کردی یه تکونی به خودت بده

دیگه وقتشه که لگد زدنات شروع بشه عزیزکم



نظرات 3 + ارسال نظر
دل آرام پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1393 ساعت 14:27 http://delaramam.blogsky.com

بچه های اول همیشه تجربه هستن. اما خوبی بچه های نزدیک بهم اینه که انقدررررررررر خاطرات مشترک با هم دارن، انقدرررررررر حرف های ریز ریز و یواشکی با هم دارن که بیا و ببین. همیشه خدارو شاکر بودم که یه برادر هم سن و سال خودم داشتم و دارم.
خدارو شکر که مانی جان هم یه برادر ناز و هم سن و سالش داره. واااااااای که چقدر بهشون خوش بگذره

بشرا جمعه 12 دی‌ماه سال 1393 ساعت 22:02 http://biparvaa.blogsky.com

بیچاره بچه های اول و اماااان از نصایح و موعظه های بعضی از بزرگترها...بعضی وقتها خیلی دلم میخواست که مامانم یا چه میدونم یه بزرگتری که باهاش راحت باشم پیشم بود و از تجربیاتش استفاده میکردم اما الان با خودم میگم چه خوب که تنهای تنهام و کسی نیست که دخالت کنه توی
بچه داریم. من از همون دوران بارداری از سایت خیلی خوب .com babycenter کمک میگرفتم ... برای منی که نه کسی پیشم بود و نه تجربه ای داشتم عااالی بود.
انشالله گل پسر به زودی لگد بزنه

پروین سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:30

الهی فدای این آقا داداش. و الهی فدای داداش بزرگترش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد