نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۳۰ : هوا بس ناجوانمردانه تنگ است

سلام لیمو جان ! 

 

اینروزها هوای شهر ما شدیدا آلوده و کثیفه  

این اتفاق ٬ یعنی وارونگی هوا توی فصل سرما رخ میده  

باد نمیاد و بارونی هم در کار نیست  

این میشه که نفس کشیدن سخت میشه  

مخصوصا برای بچه ها و سالمندها 

 

این اتفاق یکی از پیامدهای خودخواهی ما بزرگترهاست که سالی چند بار نمود پیدا می کنه 

خودخواهی ما که با طبیعت اطرافمون مثل برده رفتار می کنیم 

فکر می کنیم قراره میلیون ها سال عمر کنیم 

در حالیکه این زمینه که میلیون ها سال عمر کرده و خواهد کرد 

 

میدونی عزیزم ؟

نگرانتم که خودخواهی ما به شما کوچولوها صدمه بزنه 

می ترسم خودخواهی ما باعث بشه شما خیلی بدتر و خودخواه تر از ما بار بیاید 

می ترسم نفس کشیدن بری بچه های شما سخت تر از شما بشه 

 

لیمو جان ! 

عزیز دل بابا ! 

قول بده وقتی بزرگ شدی انسان باشی 

و با گذشت و مهربون 

اگر یاد بگیری که توی زندگی خیلی چیزهای بهتر و مهمتر و از منیت و خودخواهی وجود داره  

خدا بیشتر دوستت داره ... 

 

لابد می پرسی خدا کیه؟ 

من در جوابت فقط لبخند می زنم . 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
طـ ـودی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14

لیمو ترش آدمو یاد یه پسر بچه شیطون و بانمک و البته کمی تا قسمتی شر!! و خیلی خیلی شیرین زبون میندازه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد