نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۴۴: جنسیت

سلام لیمو جان ! 

تا به حال نشده بود که به خاطر درد از خواب بیدار بشم . شده بود که از درد خوابم نبره ولی نشده بود که از درد بیدار بشم . حالم خوب نیست بابایی ... 

دیشب انقدر معده و بدنم درد می کرد که رفتم و چند تا مسکن با هم خوردم و الان هم گیج گیجم 

بین خواب و بیدار و درد به این فکر می کردم که اگه بمیرم و تو رو نبینم چقدر حیف میشه ... 

 

امروز مامانت میره سونوگرافی و احتمال داره که جنسیتت مشخص بشه . 

یعنی شاید از فردا به جای اینکه اسم میوه ها رو روت بذارم صدات کنم :دخترم یا پسرم ! 

 

واقعا فرقی برام نداره که تو دختر باشی یا پسر  

مامانت که تقریبا مطمئنه تو دختر هستی و اینطور هم دوست داره اما من با اینکه خیلی دوست دارم تو دختر باشی ولی حدس می زنم تو پسری ! 

 

اگه دوستانه از من مشاوره می خوای و هنوز خودت انتخاب نکردی که پسر باشی یا دختر من میگم پسر باش عزیزم ! 

توی دنیای ما زن بودن خیلی خیلی کار سختیه  

اگر می خوای زن باشی باید خودت رو برای چشیدن تبعیض و بی عدالتی آماده کنی .   

و من دوست ندارم تو سختی ببینی و زجر بکشی عزیزم . 

 

بعدها متوجه حرفم میشی ... فعلا برو با مامانت عکس بگیر عزیزم ! 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
بی نام پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:30

اگه بچه دوم شما دختر بشه اینجا رو بخونه خیلی ناراحت میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد