نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

قایم باشک



مانی می رود روی کاناپه و پرده را می کشد روی سرش

همه جایش معلوم است و حتی سرش هم تقریبا معلوم است

خودش هم دارد از پشت پرده همه جا را می بیند ولی فکر می کند قایم شده است

من هم مدام صدایش می کنم : مانی ؟ مانی ؟ کجایی پسرم ؟

همانطور پشت پرده برای خودش ذوق می کند و ریز ریز می خندد

فکر می کند نمی بینمش

بعد یکهو پرده را کنار می زند و با صدای بلند می گوید : داااااااااا

و من مثلا از ترس جیغ می زنم

و او از خنده ریسه می رود

و دوباره قایم می شود .

و صد بار هم که دوباره این بازی را تکرار کنیم مثل دفعه اول و چه بسا بیشتر کیف می کند .


پسرهای گلم !

این قایم موشک بازی ما و شما حالا حالا ها ادامه دارد

شما تا بزرگ بشوید خیلی بازی های شبیه به این خواهید داشت

فکر می کنید ما متوجه نمی شویم

فکر می کنید شما را نمی بینیم

اما می بینیم و به روی خودمان نمی آوریم

تا ذوق کنید

و خنده رو لبهایتان باشد ...



نظرات 5 + ارسال نظر
آهو دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:04

مانی بی نظیره باباش هم روزایی که اینجا رو میخونم حالم بهتر از همیشه است مانا باشی مانی گلم

مهربان دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1393 ساعت 19:03

قربون او شیکمت برم زده بیرون پسری....

رها دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1393 ساعت 20:15

ای جووونمممم مانی
ای جووونمممم تیپ ت
خدا حفظ ت کند

پروین سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:47

قربون مهربان که انگار تازه اولین باره شیکم بیرون زدهء گل پسرش رو دیده
الهی همیشه خنده رو لبت باشه مهربان جانم
من این پست رو دربارهء تو دیدم!

پروین سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 07:49

تازه اشم
مطمئنم هزار سال سیاه هیچ کس این کامنتهای من رو نمیبینه!! که عین خلا نشسته ام و دارم یکی یکی پست های قدیمی ات رو شخم میزنم!
فقط احتمالاً خودت بابت نوتیفیکیشنهایی که میگیری هزار تا فحشم میدی. که البته مطمئنم برمیگرده به خودت :)))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد