ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مانی جان پسرم !
یادت باشد روزی که دکترها در راه اسلام سر شوشولت را بریدند
من ماموریت بودم
یادت باشد شبی که انقدر گریه کردی که صدایت گرفت
من خانه نبودم
یادت باشد مانی جان
چون من
همیشه یادم می ماند
و غصه خواهم خورد ...
و یادت باشد که منم همدردی کردم
الهی من دورش بگردم که انقدر درد کشیده...
ای جان دلم که مهربانم تنها بوده...
من هم یادم میمونه چقدر غصه خوردی چون خیلی ناراحت شدم از گریه مانی
ای جان دلم مانی خوشگلم که دیگه رسما و عرفا و شرعا مرد شد .... عزیز دلم این مرد کوچولوی دوست داشتنی ... اشکال ندارد جناب اسحاقی مطمئن باشید اگر بودید تحمیل دیدن دردش رو نداشتید ....
الهی بمیرم...مانی هیچ وقت یادش نماد این دردو...اما تو و مهربان همیشه یادتون میمونه که چقدر غصه خوردین...
عزیزم...میفهمم مهربان چه حال بدی داشته...
"مرد بودن درد دارد بابا جان"؟!!!
نمردیم و معنی "مرد بودن" را هم فهمیدیم به لطف این پست!!
(عمه ی بی عاطفه هم خودتانید ضمنا!
یک نگاه مجدد به عنوان و متن پست بیاندازید، مضمون و رابطه ی حماسی و حتی عرفانی اش بهتر دستتان میاید!)
:(
الهی مٌردم برایش که انقدر گریه کرد که صدایش گرفت :(
من همه اش دلم پیش مهربان است که تنها بود.
بدترین خاطره ای که من از دوران کودکی بچه هایم دارم مربوط به ختنهء پسر کوچکم است که با طناب پوسیدهء یکی از دوستان نادانم (که حتما از من نادان تر نبود) به چاه یک درمانگاه دولتی افتادم که در حین عمل متوجه شدم بچه ام را نمی خواهند بیهوش (بی حسی موضعی)کنند. هنوز که هنوز است خودم را نمی بخشم که چرا از روی میز عمل برش نداشتم و فرار نکردم.
میبینی بابک جان؟ وقتی پای مرد شدن پسرکت در میان است، پشیمانی های بزرگتر از پشیمانی تو هم وجود دارد. خیلی غصه نخور.
مرد شدن مبارک به این عزیز دل دوست داشتنی. عکس کلاه دارش را در فیس بوک دیدم و باور نمیکنم چقدر بزرگ و آقا شده :**********
مبارک باشه مانی جان
البته با اینکه دردش واقعا زجر اوره رادمهر ما هم کلی جیغ زد و خودشو به درودیوار کوبوند و حسابی چنگ زد توی صورتش تازه با اینکه دوماهش بود اخه اینجا رسمه که پسر بچه ها بزرگتر باشن مثلا دامن بپوشن حتی نیناش نیناش هم بکنن با اون حالشون اما خوب ما زودی به داد رادمهر رسیدیم
الهی بگردم ......
آخی! :(
این کار کمال بیرحمیه!
میبینی بابک خان اینجوری که پست میزاری یکی مثل تیراژه خانوم پیدا میشه اینجور درد و مرد را تفسیر میکنه ... نکن برادر جان ...
یادم افتاد به شعر بهاروند قبلا همینجاها گذاشته بودم ....
بی ربط نیست
خدا مردت کند آدم بفهمی درد یعنی چه
و تاول پای خسته روی خشک و زرد یعنی چه
ادامشو سرچ کن بخون
تبریک میگم پسرعمو....
مبارک باشه مبارک باشه
ای جانم
اینقد گریه کرد که صداش گرفت
فدای چشمای قشنگت مبارک باشه مانی جان
منم بیشتر دلم پیش مهربان بود
آخی ..
ای خدا چرا نمی تونم تبریک بگم؟چرا این پستت انقدر درد داشت؟بگردم برای دل هر دو تا تون ......هم تو و هم مهربان.الهی....مانی عزیزم خیلی سختش شد......
مرد بودن همینقدر درد دارخ؟
تازه اولشه پسرجوننم
الهی عزیزم اینقدر گریه کرد که صداش گرفت عزیزم
اوله راهه مانی جان تازه
من بیشتر نگران مهربان بودم و تنهاییش با این پسرک
وووووووووویی!!از همین پسر دار شدن می ترسیدم!! چون واقعا نمی تونم تحمل کنم!! نمی تونم!
آخی عزیزم نازی
چقدر زود و بی مقدمه تصمیم گرفتین ولی مبارکه جوجه جونم
اوخی
مانی کوچولوووو
من مخالف صد در صد ختنه هستم. حتی با سوراخ کردن گوش دختر کوچولوها هم شدیدا مخالفم. فکر میکنم ما حق نداریم برای جسم بچه هامون تصمیم بگیریم.
با این حال تبریک میگم به مانی عزیز:)
جای آرش خان خالیه در این پست نظر بده
مبارک باشه مرد شدن مانی جان