نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۱۱۰ : منبع آرامش یا مخل آسایش ؟

سلام آقا پسر

دیشب مشغول تماشای تلوزیون بودم که خوابم برد و مامانت هم صدام نکرد و منم خوابیدم تا خود صب . حسابی شارژ و پر انرژی بودم ولی مامانی کلافه و خواب آلود بود . پرسیدم که بچه اذیت کرده یا درد داشته که نخوابیده ؟ گفت که از صدای گریه بچه نوزاد همسایه تا صب خوابش نبرده

گفتم چرا منو صدا نزدی واسه شام ؟ گفت میخواستم از آخرین شبهای آرامشت استفاده کنی .

منم گفتم پسر ما خیلی آقاست اصلا گریه نمیکنه اصلا ما رو اذیت نمیکنه

مامانت هم گفت :به همین خیال باش .


حتی تصورش هم سخته که با اومدنت ما شبها نتونیم بخوابیم مخصوصا واسه آدم خواب آلویی مث من . ولی وقتی فکر میکنم که نصفه شب با صدای تو بلند بشم و بغلت کنم و راه ببرمت تا بخوابی

حس شیرین و لذتبخشی داره حتی واسه آدم خواب آلویی مث من .

به هرحال باید صبر کرد و دید اون موقع هم همین حسو دارم یا نه


نظرات 17 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:32 http://houdsa.blogfa.com

میدونی یه وقتایی آدم حسابی خسته میشه از گریه ها و شب نخوابیدنا...من و همسری یه وقتایی بچه به بغل ایستاده یا نشسته خوابمون میبرد...صبح که میشد بیخوابی و کمر درد و کلافگی عصبی مون میکرد...اما تا پسرک چشمشو باز میکرد و میخندید و آغون واغون میکرد همه چی یادمون میرفت...تا شب بعد...

خسته میشی اما شیرینه...بعدشم یادت میره همه اشو...

سپیده سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:41 http://www.otagheaabi.blogsky.com

منم فکر می کنم که
دیگه نباید فکر کنی
فقط لذت ببر
و سعی کن همه چیزو لذت بخش کنی...

مریم سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:09 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اولاش خیلی شیرینه
ولی بعد کم کم آدم کلافه میشه
ولی اینو مطمئنم تا صبح یا لاقل نزدیکای صبح کنسرت زنده دارین
حالا به کدوم خواننده شبیه باشه خدا عالمه
باید صداش رو شنید تا نظر داد

نگاه سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:34



بعید میدونم شیرین باشه هااااا

فرزانه سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:16 http://www.boloure-roya.blogfa.com

آقا مجبوری حس شیرینی داشته باشی می فهمی؟ مجبــــــــــــــــــــــــوری اصلا نگران نباش خودم سهمیه خوابت رو برمیدارم (آیکون فررررررررررراااااااارررررررررر)

تیراژه سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:57 http://tirajehnote.blogfa.com

روی عمه ها و خاله های مجازی اش میتونید حساب ویژه باز کنید بابت این شب بیداری ها!
و ایضا روی عمو ها و دایی های مجازی اش!

پروین سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:10

عزیز دله این باران عزیز ما (مانی؟)

بابای باران،
خیلی از بچه ها آرومند و ایشالا کوچولوی ما هم همینطور باشه و خیلی مامان و بابای عزیزش رو اذیت نکنه. اما باید خودتون رو برای سختی ها و کم خوابیهای اول راه آماده کنید.
سارای من دردهای کولیکی داشت که معمولا تا سه ماه طول میکشند و شب ها مسئولیت باباش بود که شازده خانم را راه ببرد تا بلکه خدا بخواهد و چشمی برهم گذارد.. یادم میاد که گاهی وسط راه رفتن ها انگار خوابش میبرد یه لحظه و سکندری میخورد و هوشیار میشد!! خلاصه که این کارها جزو مسئولیت باباهاست! توی قانون اساسی بچه داری نوشته این رو. یعنی درواقع گود لاک بابا جان!! (هی اشتباهی به جای بابا مینویسم نمیدونم چی چی و باید پاکش کنم!)

از طرف من مامان عزیز نی نی را ببوسید

جزیره سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:15

نگاه مثبت شما قابل تحسینه قربان[:S017

ولی انشالله که شازده کوچولو بچه ی ارومی باشه

مهرداد چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:32



نگو داش دنی
حتما منبع ارامش
منبع زندگی
و عشق
6
6
6

سمیرا چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:11 http://nahavand.persianblog.ir

گریه شم قشنگه بابایی...

متولد ماه مهر چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:28

الهی به سلامتی به دنیا بیاد. اسمش چی شد این نی نی فسقلی

خودم پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:50

آقا جون چی شد پس نیومد؟
بابا جان من ارشد هم تموم کردما، نزار نظرم عوض شه
من کلی خواستگار دارم
بهش بگید اگه نیاد و من از دس رفتم تقصیر من نیستا

رها شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 http://gahemehrbani.blogsky.com/

خیلی کم مونده ... خیلی
روز بدنیا اومدنش خیلی شیرینه حتی اگه هیچ فیلم و عکسی نباشه محاله تصویر اون روز رو فراموش کنید. میدونم خودتون خیلی کارها رو انجام دادید دانیال خان اما محض یاداوری بگم فیلمبرداری بیمارستان از اتاق عمل رو هماهنگ کنید حتما
برای مامانی عزیز آرزوی سلامتی دارم و همینطور نی نی گلتون
آماده باشید بر ای یک تحول عظیم
پیشاپیش هم تبریک منو بپذیرید

فرشته شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:14 http://houdsa.blogfa.com

بابایی قرار بود عکس وسایلشو بذاریا...
فقط یه شب مونده...فقط یکی...

خودم یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:52

منم خیلی استرس دارم
منم یه خبری بدین بالاخره منم عروس خونم
ایشالا که به سلامتی

بازیگوش دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

:-))))))))))))))
تصور بابک با چشمانی خواب الود که داره میره اداره:-دی ی ی ی

اردی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:02



تازه من داشتم فکر میکردم نی نی میذاره باباییش هر شب وبلاگ بنویسه یا نه ؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد