نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۶۹ : جغله لگد زن

سلام پسرم 

دیشب اولین لگدت رو انداختی و مامانت  از خوشحالی و نه از درد اشک ریخت . 

این اولین ابراز وجود واقعی تو بود که مامانت حس کرد و انقدر خوشحال بود که منو از خواب بیدار کرد و گفت : بچه لگد زد . 

 

هرچند که من از خوشحالی مامانت خیلی خوشحالم  

هرچند که خیلی دوستت دارم و خودت هم اینو میدونی 

ولی قربون شکل ماهت برم برای جفتک زدن زمان مناسبتری انتخاب کن عزیزکم   

خوبه وقتی تو خوابیدی من  با صدای بلند فوتبال تماشا کنم  ؟ 

خوب نیست دیگه . پس تو هم وقتی بابایی خوابم فوتبال بازی نکن .  

 

فدای اون پاهای کوچولوت بشم شوخی کردم . 

هرچی دلت میخواد لگد بزن . من که متوجه نمیشم .  

 

 

پی نوشت : 

(جغله لگد زن )اسم سرخپوستی پسرم است . توی قبیله خودم را (ایستاده با کیبورد )صدا میزنند  و همسرم هم ( گیسو در باد ) نام دارد . 

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
یونس چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 http://guardian.blogsky.com

گلی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:26

بهار چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:35

مامانگار چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:55

خیلی قشنگ بود...مرسی

سهیلا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:47 http://soheyla-taha.blogfa.com/

جغله لگد زن و ایستاده با کیبورد و گیسو در باد و عشقه

میدونی مهربون من عاشق نامه هات به گل پسری هستم.در واقع خواننده ی خاموشت بودم .از اول هم همه رو خوندم ....فقط خدا میدونه که با خوندن نامه هات چه شور و شعفی وجودم رو میگیره و چه لذتی میبرم .
منم سه تا پسر دارم و همسرم هم فوت شده .البته الهی که شما عمر بلند همراه با سلامتی و عزت داشته باشی رفیق .و بزرگ شدن کاکل زریتو ببینی .
بذار یه چیزی رو بهت بگم و اعتراف کنم .وقتی که به امید خدا پسرت بزرگ میشه و داری با چشم خودت قد کشیدنش رو میبینی نمیدونی چه لذتی داره که با تموم لذتهای عالم برابری نمیکنه .
واقعا و از ته دل برای جغله ی لگد زن خوشحالم که چنین ایستاده با کیبورد و گیسو در بادی داره که مهر و محبت از سر و روشون میباره ....آره داداش خیلی دوست داشتنی هستید

نینا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 http://taleghani.persianblog.ir/

تاتانگا هم دید پسرتون اطلاع بدین.

جعفری نژاد پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:16

خواندن اینجا به نوشیدن یک جام تکیلای خنک می ماند روی یک صندلیه راک در میان بیابانی برهووووووت

دمت گرم ... دمتان گرم

خودم پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:32

کدوم قبیله هستین مگه؟
آخییییییییی خیلی خوشحال شدیم
بچه های آبجی من که دوقولو بودن . اونا هم دو نفری فوتبال بازی میکردن
خیلی قشنگه

سهیلا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:52 http://soheyla-taha.blogfa.com/

دانیال جان رمزو عوض کردم فقط بهم بگو چطوری خصوصی بهت خبر بدم .

خودم شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:26

سهیلا جان از منوی اصلی باید بری (ینی قسمت تماس با من) اینجوری می تونی واس پدر شوورم خصوصی بزاری
چیییییییییییییییی؟
نه دیگه من غیرت ندارم
با پدر شوورم و خصوصصی!!!!!
مگه به مادر شووورم نرسم

سهیلا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:00

با تشکر از راهنمایی خودم
عملیات با موفقیت انجام شد

راستی دانیال اگه موفق به دانلودش شدی بهم خبر بده اوکی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد