نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۶۵ : من و پسرم - شما همه

سلام پسر عزیزم  

چهارشنبه عصر با مامانی رفتیم بیمارستان برای سونوگرافی . تقریبا یکساعت طول کشید تا نوبت ما برسه . دکتر سونوگرافی یه آقای دکتر خیلی شوخ و خوش برخورد بود . مامانی به آقای دکتر گفت که  توی سونوگرافی قبلی بهش گفتن که بچه پسره و آقای دکتر هم همونطور که داشت نگاه می کرد و یه جاهایی از بدنت رو اندازه میزد گفت که درست گفتن خانوم . 

چند دقیقه ای گذشت و من همینطور مات و مبهوت غرق تماشای تو بودم . راستش برام تشخیص تو بین اون همه اشکال درهم و برهم سیاه و سفید کار سختی بود . اما یک لحظه کاملا و به وضوح دیدمت . ستون فقراتت مثل عروس های دریایی نورانی بود و دست و پاهای کوچولوت رو دقیق و واضح میشد دید . بعد خیلی سریع و به وضوح دستت رو تکون دادی انگار که میخوای بای بای کنی . الهی قربونت برم . فیلمش رو روی سی دی گرفتم تا بعدها بشینیم سه تایی با هم ببینیم . قسمت بامزه ماجرا اونجا بود که من هم بدون توجه به سوال مامانی و جواب آقای دکتر دوباره پرسیدم : آقای دکتر بچه صد در صد پسره ؟ آقای دکتر هم گفت : صد در صد که نه . دویست درصد . و بعد زوم کرد روی اون عضو روم به دیوار شما و با موس بهش اشاره کرد و گفت : بفرمایید اینم داستان پسرتون . انقدر خندیدیم که اشک از چشمام جاری شد . 

بین خودمون باشه پسرم ولی از چهارشنبه عصر تموم مشکلات زندگی رو دایورت کردم روی داستانت  . مثلا مامانی میگه فلان چیز خیلی نایاب شده یا سیسمونی گرون در میاد یا بیمه کل هزینه زایمان رو قبول نمیکنه و  چیزای دیگه و من در جوابش میگم : غصه نخور عزیزم فدای سرت . اصلا به داستان پسرم ... 

 

  

 

پی نوشت : 

امروز صبح که داشتم میومدم سرکار یه ماشین قراضه دیدم که راننده اش شبیه همون زورگیرایی بود که اعدامشون کردن . راننده خیلی کم سن بود و بهش نمیخورد ازدواج کرده باشه و بچه داشته باشه اما پشت شیشه ماشین قراضه اش بزرگ نوشته بود : (من و پسرم - شما همه ) 

نمیدونم چرا ولی خیلی خوشم اومد . 

  

نظرات 11 + ارسال نظر
ahmad شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 http://313-ghaem.tk

سلام.یه سایت راه انداختیم باموضوع جملات زیبا خوشحال میشم بهمون سر بزنی و نظر بدی.راستی لطف میکنی اگه بتونی مارو با اسم جملات زیبا لینک کنی.ممنون.

[ بدون نام ] شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:34

محمود شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:10

سلام
وبلگتون خیلی جالبه

من یه وبلاگ دارم که از روز قیل از خواستگاری و عقد و دوران
حال حاضرمون توش اتفاقات رو مینویسم
راستی منم تیتر موضوعاتمو با "نامه" شروع میکنم
آرزوی موفقیت براتون دارم

منم همینطور اینشالا خوشبخت بشید

خانمی شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 http://monastories.blogfa.com

خواننده خاموش شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:18

ببخشید یه سوال: اگه شما دختر هم داشتید همینطوری با ذوق و علاقه براش می نوشتید؟

اگه به اسم وبلاگ توجه میکردید یا نامه های اول وبلاگ رو میخوندید این سوال رو نمیپرسیدین
اگه دختر بود شاید ذوق و شوق بیشتری هم داشتم

رها شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:37 http://gahemehrbani.blogsky.com/

زنده باشه و سلامت این دسته گلتون الهی

ممنون رها خانوم

طـ ـودی شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:59 http://b-namoneshon.blogsky.com/



خدا پسر کوچولوتون رو نگه داره واستون و شما رو واسه اون، سالم و سلامت

مرسی طودی جان

بهار شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:32

خوش به حالش در اینده چقدر این فیلم سونوگرافی براش جالبه...خیلی با مزست ادم خودشو قبل از به دنیا اومدن ببینه

راست میگین تجربه خیلی خاصیه

دل آرام شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:33 http://delaramam.blogsky.com

شما از زبان یک پدر گفتید و من از زبان فرزند میگم :
اصلا این جمله یه حس غرور به ادم میده
یه حسی که تمام دنیا هم که علیه من باشه ، من یک کوه دارم ... یک تکیه گاه ... یه نقطه امن ... پر از قدرت ... شکست ناپذیر ... یک دنیا عشق ...
شما و همسر عزیزتون و پسر کوچولوتون همیشه سلامت باشید ایشالا .

ممنون دل آرام خانوم
اینشالا که واقعا اینطوری فکر کنه

خودم یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:32

پدر شوهر عزیز نمی گی بچه نشسته بد آموزی داره
چیکار به داستان شوور مردم داری
روم سیه پدر شوور که راحت حرفیدم
عروس هم عروسای قدیم

نامه هایی به (باران) دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:31

هاهاها
خدا لعنتت نکنه خودم
خیلی خندیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد