نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۴۹ : اعترافات یک بابای تنبل

سلام پسرم  ! 

من قصد نداشتم امروز چیزی بنویسم اما مادرت مجبورم کرد که بیام و توضیح بدم که این چند روز تعطیلی نه تنها هیچ کمکی بهش نکردم و اتاق تو رو هم آماده نکردم بلکه فقط خوردم و خوابیدم و ماهواره نگاه کردم و با کامپیوتر بازی کردم .  

مامانت گفت فقط برای رعایت صداقت و دروغ در نیومدن توضیحاتم در پست قبل این مطلب رو بنویسم . بنده الان از کرده خودم پشیمونم و از درگاه خداوند طلب بخشش و مغفرت دارم .  

  

امضاء : 

یک عدد بابای تنبل بدقول با صورت شطرنجی در برابر دوربین 

نظرات 2 + ارسال نظر
خودم یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:22

بابایی اگه گل پسرتون تنبل بار اومد نگید از کی رفته
باشه اعترافات مورد قبول است ولی تکرار نشه

چشم

دانیال یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:55

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد