نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۴۷ : خرق عادت

سلام پسر گلم 

عزیز دل بابا 

 

میدونی ؟ دیشب داشتم به این فکر می کردم که با اومدن تو چقدر تغییرات در زندگی ما پیش میاد کما اینکه همین الان هم پیش اومده  

در کنار اونهمه تغییر خوب و لذتبخش یکسری تغییرات هم ممکنه سخت باشند. سخت از اون جهت که باید با شرایط جدید عادت بکنیم یا عادت های قدیم رو ترک کنیم . 

مثلا همین سیگار کشیدن که البته خیلی کمش کردم ولی باید ترکش کنم . 

یا عادت خونه اومدن و استراحت مطلق کردن . وقتی تو بدنیا بیای وقتی از سر کار بر می گردم باید با تو بازی کنم تا مامانت استراحت کنه . 

یا حتی لباس پوشیدن . دیگه من و مامانی نمیتونیم مثل آدم و حوا تو خونه گشت بزنیم و باید لباس مناسب بپوشیم که خدای نکرده واسه جنابعالی بدآموزی نداشته باشه . 

یا هر وقت که خواستیم نمیتونیم عشقبازی کنیم . هر وقت که خواستیم نمیتونی مهمونی بریم یا مهمونی بدیم . صبح های تعطیلی نمیتونیم تا لنگ ظهر بخوابیم و از خونه بیرون نریم . باید گل پسر رو بیرون ببریم تا تفریح بکنه . 

 

میدونی پسرم ؟ 

الان که این چند خط بالا رو خوندم راستش رو بخوای یک مقدار نگران شدم . 

میگم میخوای فکرهات رو بکن اگه خواستی دیرتر بیا . 

باور کن دنیا همچین هم ارزش دیدن نداره ها . 

 

 

 پ. ن :  

چند روزی نبودم . در اولین فرصت محبت دوستانی که نظر داده بودند را جواب میدم . 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شیوادالان بهشت سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 http://shiva1368.blogsy.com

منم دلم براشون میسوزه که میخوان بیان تو این دنیای کثیف . چه گناهی کردن آخه ؟؟؟؟ به نظرتون ما مدیونشون نمیشیم ؟

امیدوارم که نشیم
باید چرخه زندگی ادامه پیدا بکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد