نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۳۹ : ببین باز می بارد آرام برف

سلام لیمو جان ! 

 

امروز موقع اومدن سر کار داشت برف می آمد . نمی دونی برف چیه ؟ 

دونه های سفید رنگ و زیبا و سردی هستند که از آسمون به زمین می بارند . 

 

اینجوری نگاهم نکن بابایی 

می دونم اینطور که من توضیح دادم اصلا چیز قشنگ و جالب و زیبایی نبود  

تو باید یاد بگیری که همه چیز رو نمیشه توضیح داد 

یعنی میشه ولی توضیح برای درک خیلی چیزها کافی نیست . 

 

اگر می خوای یک چیزی رو درست درک بکنی باید حسش بکنی 

مثل شنیدن یک موسیقی زیبا

چشیدن یک طعم عالی  

استشمام یک عطر خوش بو 

و تجربه حس عاشق شدن 

 

آره عزیز دلم 

باید برف رو ببینی تا دوستش داشته باشی 

 

سال دیگه این موقع تو شش ماهه هستی  

وقتی برف اومد  

بغلت میکنم و با هم میریم زیر سقف سفید آسمون می ایستیم  

و وقتی یک دونه برف سرد و قشنگ اومد و نشست روی دماغ کوچولوت 

بهت میگم : بابا جون ! یادته می گفتم برف چقدر قشنگه ولی تو متوجه نمی شدی ؟ 

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد