نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۳۴ : مانکن کوچولو

سلام عزیز من 

چهارشنبه عصر  

آهسته توی دل مادرت خوابیده بودی و آرام انگشتت را می مکیدی 

و به خانم دکتری که داشت از تو عکس می گرفت ٬ لبخند زدی ... 

 

دکتر می گفت : کمتر بچه ای انقدر آرام و با پرستیژ برای دوربین سونوگرافی ژست می گیرد . 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
طـ ـودی یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:37

کاش یه توضیح میدادین که نی نی الان کجاست، من که هیچی نمیفهمم از این عکسا!!

اون گردالوئه کله شه
و داره انگشتش رو می مکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد