نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۳۲ : دلشوره

سلام عزیزم 

دلشوره دارم ... 

از اینکه تو در این شهر آلوده بدنیا بیایی می ترسم . 

کاش می شد از این شهر می رفتیم جایی که حداقل بشود راحت نفس کشید  

حداقل چشم ٬چشم را ببیند . 

حداقل یک کلاغ در پس زمینه خمیازه های صبحگاهش قار قار کند . 

 

 

می ترسم عزیزکم 

می ترسم وقتی بزرگ شدی و مداد رنگی به دست گرفتی  

آسمان نقاشی تو سیاه باشد و هیچ پرنده ای در آن پرواز نکند ... 

 

  

 

پی نوشت : 

سه شنبه و چهارشنبه ۱۴ و ۱۵ آذر ٬شهر تهران به علت آلودگی هوا تعطیل شد ... 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شاعرشنیدنی ست سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:56 http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

الهی بمیرم چه ترس قشنگی !
دغدغه تو دوست دارم

ممنونم

طـ ـودی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:29

هرجای این دنیا یه دغدغه مخصوص به خودشو داره همیشه، همه جا همینجوره . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد