نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم
نامه هایی به ( باران )

نامه هایی به ( باران )

اینجا برای پسرهایم می نویسم

نامه ۲۵ : ترک عادت همیشه موجب مرض نیست

سلام خرما کوچولو ! 

 

دیروز برات از ترس نوشتم . از اینکه ترس ما از بعضی چیزها به خاطر جهل و نادانیه ... 

امروز می خوام بهت بگم نترسیدن ما از بعضی چیزها هم به خاطر ترس و نادانیه . 

مثلا اون پسری که با چاقو قوی ترین مرد ایران رو کشت مطمئنا اگر میدونست داره با قوی ترین مرد ایران می جنگه می ترسید و ممکن بود اینکار رو نکنه ... 

خود من هیچ وقت ز مرگ نمی ترسیدم . یعنی احساس می کردم حسابم با خودم تسویه است و ترسی از مردن و چیزی برای از دست دادن نداشتم . 

اما جدیدا چرا .. 

بیشتر احتیاط و مواظبت می کنم چرا که دوست ندارم توی این دنیا تنها بمونی ... 

دوست دارم هر وقت به کمک و حمایت نیاز داشتی من باشم و بتونی به من تکیه بدی . 

درست مل بابای خودم که همیشه دلگرمی و تکیه گاه من بوده ... 

 

دیروز یه اتوبوس از انتقال خون اومده بود شرکت ما ... من هم رفتم برای اهدای خون  

خانوم دکتر ازم تست گرفت و گفت غلظت خونت فوق العاده بالاست و این خیلی خطرناکه 

مهمترین عامل غلظت خون هم سیگار کشیدنه ... 

میدونم خیلی سخته ولی دارم سعی می کنم سیگارم و ترک کنم و عادت های زشتم رو کنار بگذارم ... 

می خوام سالم ترین و بی عیب ترین بابای دنیا باشم برات ... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد